Thursday, May 03, 2007

اره دادا سروش
حق با تو بود
باید پازلی رو حل کنی
که توش طرح قشنگی رو ببینی
ولی من دیگه پازلی رو حل نمی کنم
من دیگه هیچ کاری نمی کنم
تو بعضی هاشون طرح های قشنگی دیدم
و هر لحظه که هر تیکه رو می ذاشتم
به دلم بیشتر می نشست
ولی وقتی کامل درست میشد...
نمی دونم چرا اینجوری می شد
دلم بدجوری تنگ شده
ولی باز دوست داشتم پازلم رو
خیلی....
هنوزم دارم
آره دادا سروش
یادت نیست ؟
اون روز که با بهرنگ بودم زنگ زدی رو یادت هست ؟
یادت هست چه آرزویی کردم ؟
روز 4 فروردین رو یادته ؟
یادته تو کوه بهت چی گفتم ؟
یادته دستتو گذاشتی رو شونم....گفتی خوبی..
.سروش من هنوزم اون حرف رو می زنم
می بینی اصلا بزرگ نشدم ؟
سروش مشکل فقط حمید
....کم کم منم تموم می شم
آره دادا سروش
قویترین مرد
تنها ترین
.....آره دادا سروش
آره........