Wednesday, March 28, 2007

...پيمودن و زيستن


در زندگيت
روزهايي ست
براي بوسيدن
براي عاشق شدن
خنديدن
در آغوش ديگري خوابيدن
آينده را در چشم كسي ديدن
محبت را
بو كردن با عطر وجودش
لمس كردن با گرماي دستش
در مستي عشق ورزيدن
...و اشك ريختن
.
.
روزهايي ست
براي پوسيدن
وجنگيدن
از تنهايي غول ساختن
نفرت از غول را نوشتن
درهاي ارتباط را بستن
عشق را كشتن
ديوار كشيدن
فكر كردن
به نتايج درست و غلط رسيدن
و باز اشك ريختن
....نرفتن ، نگفتن ، در سكوت نشستن
.
.
روزهايي ست
براي خفه شدن
كر شدن
كور شدن
و آرام
وآرام
وآرام
نفس كشيدن
.
.

روزهايي ست
براي پوست انداختن
از بيرون ترك خوردن
از درون رشد كردن
هل دادن
لبخند زدن
بغض داشتن
فشار آوردن
سوختن و ساختن
دوام آوردن
آرام شدن
...آري
آرام شدن
رام شدن
....رام شدن
.
.
.

Sunday, March 18, 2007

بابا حيدر


من مستِ مستم
بابا حيدر مدد
.
من مستِ مستم
بابا حيدر مدد
.
مطربا چنگ بزن و دف بزن و تار بزن
بر جهان تار از آن يار وفادار بزن
دمي از مدح علي حيدر کرار بزن
دمي از مدح علي حيدر کرار بزن
يعني آن روز که حق بود و دگر هيچ نبود
در پس پرده معبود علي بود به سجود

من مست مستم بابا حيدر مدد
من حق پرستم بابا حيدر مدد
.
مطربا چنگ و مي و ضربت و مي ساز کنيد
دمي از مدح علي را همه آغاز کنيد
مدح شهر آب به لب نعره و هر باز کنيد
يعني آن روز که حق بود و دگر هيچ نبود
يعني آن روز که حق بود و دگر هيچ نبود
در پس پرده معبود علي بود به سجود
.
من مست مستم بابا حيدر مدد
من حق پرستم بابا حيدر مدد
.
.مطربا چنگ بزن و دف بزن و تار بزن
بر جهان تار از آن يار وفادار بزن
دمي از مدح علي حيدر کرار بزن
يعني آن روز که حق بود و دگر هيچ نبود
در پس پرده معبود علي بود به سجود
.
من مست مستم بابا حيدر مدد
...من حق پرستم بابا حيدر مدد

.

.

[فرمان فتحعليان]
.

Monday, March 12, 2007


با همين ديده گان اشك آلود

با همين روزن گشوده به دود

به پرستو،به گل،به سبزه درود

به شكوفه،به صبحدم،به نسيم

....به بهاري كه مي رسد از راه
.
.
.
.
.
.
.
.
[مشيري]

Saturday, March 10, 2007

...حال و هواي قديم


عزیز بشین به کنارم]X
ز عشقت بیقرارم
جون تو طاقت ندارم
حالا مرو از کنارم
حالا مرو از کنارم
[به خدا دوست می دارم
سر کوه بلند تا کی نشینم
عزیز بشین به کنارم
کنار سر زمین گل را بچینم
عزیز بشین به کنارم
گل سرخ و سفید برهم تنیده
عزیز بشین به کنارم
نمی دانم کدوم گل را بچینم
عزیز بشین به کنارم
[X]
چنان که میروی هموار و هموار
عزیز بشین به کنارم
نمیترسی بر پایت خوره خار
عزیز بشین به کنارم
اگه خاری خوره سوزن ندارم
عزیز بشین به کنارم
به مژگون برکنم ای جون غمخوار
عزیز بشین به کنارم
[X]
گل سرخ و سفیدم دسته دسته
عزیز بشین به کنارم
میون سنگ مر مر ریشه بسته
عزیز بشین به کنارم
الاهی بشکنه اون سنگ مرمر
عزیز بشین به کنارم
که یار نازنین تنها نشسته
عزیز بشین به کنارم
عزیز بشین به کنارم
ز عشقت بیقرارم
جون تو طاقت ندارم
حالا مرو از کنارم
حالا مرو از کنارم
به خدا دوست می دارم

Wednesday, March 07, 2007

...سپيد،به رنگ پاكيِ ابر


گوشه اتاقم نشستم
زير نارگيل هاي خاموش و روشنم
به سختي خودم رو جمع كردم و
پاهام رو در آغوش گرفتم
سر بر ديوار مي كوبم
از پشت
ضرباتي پي در پي
....به مانند ضرب سياه مترونوم
اشكي ندارم بريزم
بغض داره خفم مي كنه
اصلا نمي خواستم بنويسم
.....مثه اين چند وقت
نوشتم و پاك كردم
نوشتم و پست نكردم
انگار خوشحال كردن هيچكي ديگه خوشحالم نمي كنه
ذوق دارم ولي
پيش خودم يه جوريم
واي
!!!نمي دونم يه حسي كه خودم نمي دونم از چه جنسي هست ؟
مي خوام بيام دوباره بگم از خيلي هاتون
از سكوت تو
از سكوت تو
از سكوت تو
از عشق تو
از جنگ تو
از اشك تو
از اشك تو
از تو
از تو
آره ازتو
حس مي كنمتون
حس مي كنــــــــــــــــــمت
......ولي اين بار رو سكوت با معني ترين حرف هستش
ديگه حتي آسمان هم جاي پرواز نيست
بهار نزديكِ
ببار اي ابر بهار
ببار بر گونهً خشك آسمان
ببار بر گل رز
كه شبنم زيباترين زينتِ
و پاك
و من
نفس مي كشم
با چشماني نيمه باز
سر بر دامن مرگ
كاش
اين آخرين سرفه باشد
.
.
.
.
.

....ببار اي ابر بهار
.
.
.