اينجا ديگر انتهاي كوچه پس كوچه اي ايمان است
راهي كه كفش و كلاه مي خواهد، راهي كه دل مي خواهد، راهي كه كمر راست مي خواهد و چشمان باز...0
شايد بخندي كه چرا ديگر شايد كسي اينجا طاقت ايستادن ندارد...شايد بخندي كه چرا ديگر شايد بچه اي اين مرز و بوم سكوت اختيار كردند...شايد بخندي كه چرا ديگر شايد من كلاه پادشاهي بر سر نهادم...0
من هنوز از خود بيزارم
هنوز دستهايم بو مي دهند
مدتي بود كه اينجا سرزمين من نبود
و فقط خدا مي داند كه....0
آلزايمر هم چيز بدي نيست...مي خوام سعي كنك ديگه واسم مهم نباشه راجع بهم چي فكر مي كني يا چه فكي خواهي كرد...0
با اينكه حق داري...0
هنوز هم باور نكرده اي ؟
هنوز هم دلواپسي ؟
گفتند خواستن توانستن است، اما زيباتر آن است كه نخواستن نتوانستن نيست....فقط نخواستن است....فقط...0
به نظر من مرز بين بودن و نبودن همان مرز بين تابستان و زمستان است....همان فروردين و مهر
كاش روزي تاريخ تولد خود را به ياد آوريم
....به همين سادگي
........
....
...
[tnx alizarin]
4 comments:
نخواستن نتوانستن نيست فقط نخواستن است
in vaghan khoob bood :)
tavallod?!?! chera bayad be yadesh biaram... bayad hasrat bokhoram kash on lahze nabood!!! Tab'edam kardan Hamid...TAB'EED :(
lahzeye tavallode man,lahzeye mage manast.
lahzeye tavallode man,lahzeye mage manast.
Post a Comment